معنی جامه بلند مردان قدیم

واژه پیشنهادی

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

مردان

مردان. [م َ](اِ) ج ِ مَرد. رجوع به مرد شود. || پهلوانان. دلیران. شجاعان. گردان:
یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی.
حنظله.
که مردی ز مردان نشاید نهفت.
فردوسی.
به مردان توان کرد ننگ و نبرد.
فردوسی.
|| اولیأاﷲ. مردان راه حق. خاصان حق. اهل طریقت:
بهانه بر قضا چه نهی چو مردان عزم خدمت کن
چو کردی عزم بنگر تا چه توفیق و توان بینی.
سنائی.
- مردان علوی، کنایه از کواکب هفتگانه یا سبعه ٔ سیاره است.(از برهان قاطع)(از انجمن آرا)(از آنندراج).
- || هفت اوتاد که از بزرگان عالم غیب اند.(ازبرهان قاطع). رجوع به هفت مردان شود.

معادل ابجد

جامه بلند مردان قدیم

584

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری